- پر ریش
- پر از زخم پر قرحه پر جراحت
معنی پر ریش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه ریشی انبوه و پر دارد مردی که محاسن انبوه دارد
بی شرمی بی حیایی دریدگی وقاحت مقابل کم رویی
که رنگ تند دارد که سیر رنگ است مقابل کم رنگ: چای پر رنگ
پریشب
سخت خراشیده بسیار شخوده
پر غم، پر اندوه
سخت ترسان بیمناک هراسان
بسیار آراسته مزین
که بسیار آتش در آن ریخته باشند: منقل پر آتش. یا دل پر آتش. سخت و غمگین و اندوهناک
سابق، پیش از این
ریش اندک ریش با موهای اند که بر صورت ظاهرباشد محاسن کوتاه
پرغوغا، پرآواز
پر نگار دارای نقش بسیار پرنگار، رنگارنگ
خردمند پر خرد، ارجمند بزرگ، پر مایه رسا بلیغ کامل، جسور دلیر: پر قوت، خودپسند مغرور متکبر، سر کش
پر از گیاه گیاه ناک پر نبات
پر حسد پر حقد
بسیار حیله گر پر عشوه مکار
که شیر بسیار دهد: گوسفند پر شیر
پر خروش و غوغا
آنکه پشتش مجروح است پشت زخم
آن که دارای ریش پهن است پهن محاسن
آنکه پی ریزد ظنکه اساس و بنیادنهد، متصل پیوسته یک ریز پیاپی پی ریزگفتن
ترکیب فلز و گوگرد
دوم در حق بازی کردن بعد از پیش
پرخروش، پرشور، پرغوغا
پسری که هنوز ریش درنیاورده
آنکه پشتش زخم دار است، پشت زخم
پر مکر، پر حیله، بسیار حیله گر، برای مثال بدان ای جهان دیدۀ پرفریب / به هر کاردیده فرازونشیب (فردوسی - ۴/۷۹)
پر از جوش، آنچه بسیار جوش بخورد، آنچه در حال جوشیدن است و جوشش بسیار دارد، برای مثال زمین دید یکسر همه ساده ریگ / بر و بوم از او همچو پرجوش دیگ (اسدی - ۲۷۵) ، پرشور، پرولوله، پرغلغله، پرجوش و خروش، برای مثال امروز که بازارت پرجوش خریدار است / دریاب و بنه گنجی از مایۀ نیکویی (حافظ - ۹۸۸)
آنچه خراش بسیار دارد، بسیار خراشیده
ریش کوتاهی که چند روز تراشیده نشده است، موهایی که تازه بر صورت روییده
دو تن که به اندازۀ هم عمر کرده باشند، هم سن، همسال
کسی که از اندوه عشق یا ناکامی و حرمان افسرده و محزون باشد، دل افگار، دل خسته، دل آزرده